سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://medicalhistory.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ

زندگینامه  دکتر لسان الحکما یحیی میرزا شمس معلم کحالی (چشم پزشکی


دکتر یحیی شمس علاوه بر آن که طبیبی حاذق و چشم پزشکی ماهر بود، برای معالجه بیماریهای چشم و به خصوص تراخم روش مخصوصی داشت که از ابتکارات وی محسوب می شد و در چند دهه اخیر این روش بین اطبای ایران متداول بوده است.

یحیی میرزا شمس به نوشته خود در سال 1290 ق (1252 شمسی) در شهر همدان دیده به جهان گشود. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی به تهران رهسپار شد و همراه با خانواده خود در محله قنات آباد رحل اقامت گزید. ایشان در سال 1303 ق (1265 شمسی) وارد مدرسه دارالفنون شده و پس از تکمیل علوم پایه، به تحصیل علم طب مبادرت ورزید. ماجرای طب خواندن دکتر یحیی شمس به این صورت بود که وی به نقاشی علاقه فراوانی داشت. روزی در مغازه ای از بازار معیر یکی از کارهای خود را می بیند از صاحب مغازه آن را به قیمت دو قران می خرد و چون ارزش کار خود را بیش از دو قران ندید آن قطعه را پاره پاره کرده از شغل نقاشی دست کشید و پس از ورود به مدرسه دارالفنون در خدمت استاد دکتر آلبو و دکتر بازیل (ارمنی نژاد که قریب 100 سال عمر کرد) به تحصیل طب پرداخت.


دکتر لسان الحکما در قسمتی از کتاب بصائرالعیون که از تالیفات او است شرح حال خود را چنین بیان می کند: 
" در سنه یک هزار و دویست و شصت و هفت هجری قمری (1230 شمسی) به همت میرزا تقی خان امیرکبیر مدرسه دارالفنون تهران تاسیس شد و آن یگانه بنای امید بخش در سال بعد (1231 شمسی) مفتوح و دایر شده امید بود که برای فن شریف کحالی مانند سایر شعب متنوعه طب کرسی مخصوص برقرار شود ولی مع التاسف از این خیال عالی در ابتدا تاسیس دارالفنون غفلت و چشم پوشی شد.

در سنه 1310ق. که از طرف شاهزاده ظل السلطان دکتر گالزفسکی کحال مشهور فرانسوی با خرج بسیار برای درد چشم شاهزاده به ایران احضار شد، پس از عودت از اصفهان که نقطه مقصود وی بود به دیدن پایتخت ایران و مرکز دانشمندان موفق شد و مدرسه دارالفنون و ترتیبات آن را بازدید کرد و به دولت ایران قول داد که یکی از شاگردان خود را به عنوان تعلیم کحالی به ایران گسیل دارد او به وعده خود وفا کرد و در سنه 1312 قمری دکتر راتولد که یکی از شاگردان عالم آزموده او بود به پایتخت ایران اعزام داشت.

مشارالیه پس از ورود به ایران در مدرسه مبارکه دارالفنون کرسی مخصوصی را به نام تعلیم کحالی اشغال کرد و جمعی از شاگردان فارغ التحصیل مدرسه را مانند: دکتر اسماعیل خان امین الملک، دکتر علی رضا خان مهذب السلطنه، مرحوم دکتر حاج زین العابدین و دکتر محمود خان شیمی، دکتر میرزا علی خان ناصرالحکما و این حقیر دکتر یحیی میرزا لسان الحکما شمس و جمعی دیگر را برای آموختن فن کحالی انتخاب کرد و تقریباً در مدت دو سال که فقط طول اقامت وی در تهران بود آنچه را از تبیین حقایق علمی و دقایق عملی می توانست بدون هیچ گونه بخل و امساک بیاموخت و در حالی که شاگردان خود را شیفته این فن شریف کرده بود به وطن مالوف خود عودت کرد.

شاگردان او به مدت دو سال اقامت او تا حدی حائز امتیاز و واجد رتبه اختصاصی گشته بودند؛ شروع به کار کردند؛ ولی بدیهی بود که این زمان محدود برای مهارت یک نفر کحال کافی نبود. لذا عده ای به خیال مسافرت فرنگ و تکمیل این فن افتادند که این حقیر از جمله آنان بود. در سنه 1316 قمری (1278 شمسی برابر 1899 میلادی) به اتفاق برادر ارجمندم مرحوم محسن میرزا شمس ملک آرا که برای معالجه چشم عازم فرنگ بود بار سفر بستم و به فرانسه رهسپار شدم."
دکتر لسان الحکما در فرانسه از دانش و علوم پروفسورهای بزرگ مانند پاناس و دکتر گالزفسکی و غیره به قدر لیاقت و استعداد خوشه چیده و توشه برداشت و سه سال متوالی از سال 1899 (1316 قمری) تا آخر سال 1901 (1318 قمری) سمت ریاست قسمت کلینیک بیمارستان مخصوص دکتر گالزفسکی را  برعهده داشته و بعلاوه در کلینیک دکتر دیولافوا به تکمیل طب می پرداخت.

در این هنگام (1900 میلادی) مظفرالدین شاه برای اکسپوزیون سال1900 به فرنگ سفر کرد که جریان آن را سعید الممالک این طور بیان می کند: مظفرالدین شاه را درد چشمی عارض شد و دکتر گالزفسکی را احضار کرد. دکتر مزبور پس از معاینه و تشخیص مرض ضمن صحبت عرض کرد: " من به شما تبریک می گویم که گالزفسکی جوانی در ایران خواهید داشت." مظفرالدین شاه پرسید او کیست؟ وی در جواب گفت یحیی خان! شاه نشناخت من عرض کردم یحیی میرزا فرزند شمس الشعرا در فرنگ مشغول تحصیل است. 
وی در قسمت دیگر کتاب بصائرالعیون می نویسد:" پس از اخذ تصدیقنامه رسمی مقام ریاست کلینیک چشم پزشکی دولت فرانسه به وطن بازگشتم و خدمتی را که در عهده گرفته بودم انجام دادم (ریاست قسمت چشم پزشکی بیمارستان دولتی که امروز به نام بیمارستان سینا است و بعد عهده دار ریاست قسمت چشم پزشکی بیمارستان وزیری) ... و سالها بود که در معیت دکتر محیی الحکمه طبیب و کحال اردستانی به معالجات مرضا و اعمال مهمه جراحی اشتغال ورزیدم.

ولی در خلال این مدت نکته اسف آور و چیزی که همواره خیالش مورث حزن و تحسر بود؛ این بود که با همه ترقیاتی که اخیراً فن کحالی در ایران حاصل کرده بود حوزه درس و کرسی مخصوص رسمی به نام آن دایر نکرده و دولت علیه ایران که در هر سال مبلغ های گزاف به مصرف ترویج معارف و جلب معلمین اروپایی می داد بدین فکر نیفتاده بود که این فن شریف را که محتاج الیه صغیر و کبیر است مانند سایر شعب طب صورت رسمیت دهد و معلم مخصوص از فرنگ بخواهد و یا این که یکی از کحال های عالم ایرانی را بدین امر مامور و منتخب نماید و به همین جهت بود که بیشتر شاگردان کلاسهای طبی از داشتن فن شریف کحالی بی بهره بودند و با این که سالی چندین نفر از مدرسه خارج می شد یک نفر به عنوان کحال سمت رسمیت نمی یافت تا آن که در سنه 1334 قمری مسند وزارت علوم و اوقاف به جلوس وزیر شاهزاده شهاب الدوله شمس ملک آرا زینت یافت و به قدر قوه به اصلاح و جبران نقیصه های آن وزارتخانه پرداختند. از جمله این نکته شایان دقت را مدنظر آورده تصمیم فرمودند که در جزء کلاسهای طبی مدرسه کلاس مخصوصی به نام کحالی رسمی دایر فرمایند که این تاسیس برومند به نام نامی ایشان پایبنده و باقی بماند و پس از مشاوره با اولیا معارف این عزم با جزم را به فعلیت رسانید. حسب الامر دولت ایران فرمان این درس و شغل مهم خطیر باستانی را که پس از چند صد سال خمودی و خاموشی به کلی از دست رفته بود به عهده این بنده ضعیف صادر کردند و از غره شهر ربیع الثانی سنه 1334 قمری تقریباً 24 سال تمام رسما در مدرسه دارالفنون و دانشکده پزشکی جمعی از شاگردان قابل به تعلیم و سرپرستی این بنده مشغول آموختن این فن شریف بودند." 


دکتر لسان الحکما در طول حیات خود به فکر انجام وظیفه و خدمت به خلق بود. در مطب خود مانند پدری مهربان رفتار می کرد و عموم بیماران را به اتکای یاری و به فضل خدا امیدوار و با همین نیت پاک در اندک مدتی مداوا می کرد. از تجمل پرهیز داشت و حتی برای تغییر وضعیت مطب و مبله کردن آن، هرکس به او اظهار نظری می کرد وی می گفت اگر تغییر دهم ممکن است مردم فقیر از آمدن به این مطب خجالت بکشند و با خیال راحت مراجعه نکنند. به کرات و دفعات دیده می شد علاوه بر این که از مریض چیزی نمی گرفت مبلغی هم به عنوان کمک دوا و غذا به او اعطا می کرد. وی به خوبی شعر می سرود و از رنگ و ظاهر دنیا به دور بود. در سال 1304 کتابی به نام بصائرالعیون که بعدها شفاءالعیون خوانده شد در کحالی نوشت ولی هنوز این کتاب به طبع نرسیده است. لسان الحکما علاوه بر این که طبیبی حاذق و چشم پزشکی ماهر بود کشفیات و ابتکاراتی نیز خلق کرد که از آن جمله در هشتم آوریل 1928 (1307 ش) در آکادمی کحالی دولت فرانسه از مشاهدات کلینیکی خود ظفره (ناخنک چشم را گویند) مخصوصی را که کشف کرده بود عرضه کرد و آن عبارت است از ظفره ای که سبب آن تراخم است و تا آن زمان کسی در این مورد اظهار نظری نکرده بود، همچنین درباره ی سالک قرنیه نیز اکتشافی ارائه داد که به آکادمی کحالی دولت فرانسه فرستاده شد. هنگامی که در دانشکده پزشکی تشریح بدن میت مقدور نبود دکتر لسان الحکما به هیچ وجه از عمل تجربی دست نمی کشید و با تشریح چشم حیوانات حتی الامکان درس خود را به طور عملی نشان می داد. 


دکتر یحیی شمس در نتیجه زحمات و مطالعات فراوان خود آماری از مبتلایان تراخم از نقاط مختلف ایران تهیه و به کنگره بین المللی هلند فرستاد. افزون بر آن وی برای معالجه بیماریهای چشم و به خصوص تراخم روش مخصوصی داشت که از ابتکارات وی محسوب می شد و در چند دهه اخیر این روش بین اطبای ایران متداول بوده است. لسان الحکما در سیاست نیز دستی داشت و در دوره های اول و دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی مجلس انتخاب اما چون او علاقه مفرطی به رشته تخصصی خود داشت بدین سبب سیاست را کنار گذاشت و با آن که چندین بار از طرف مستوفی الممالک وزارت فرهنگ و وزارت بهداری به او پیشنهاد شده بود به هیچ وجه قبول نکرد و تا آخرین لحظه حیات خود به خدمات پزشکی مبادرت ورزید. 
سرانجام دکتر یحیی شمس در روز یکشنبه 26 فروردین 1324 شمسی در سن هفتاد و سه سالگی دارفانی را بدرود حیات گفت و در تهران به خاک سپرده شد.

 

 


[ دوشنبه 95/3/24 ] [ 2:55 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 200
بازدید دیروز: 133
کل بازدیدها: 416386