سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://medicalhistory.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ

زندگینامه  دکتر ابراهیم نعمت الهی، استاد کرسی فیزیولوژی 


برگرفته از کتاب نخستین ها: دکتر نعمت الهی پزشکی را در مدرسه دارالفنون به پایان رساند و برای تکمیل تحصیلات ی به فرانسه رهسپار شد. پایان نامه خود را درباره "گلوتاتیون در حالات مختلف سلامت و بیماری"از تصویب گذراند. پس از فراغت از تحصیل مدت دو سال در آزمایشگاه فیزیولوژی دانشکده پزشکی پاریس به کار پرداخت. در سازمان نوین دانشکده پزشکی، استادی کرسی فیزیولوژی و ریاست آزمایشگاه فیزیولوژی به ایشان محول شد.

در تنظیم شرح حال دکتر نعمت الهی از دو مأخذ استفاده شده است: نخست آنچه که در کتاب راهنمای دانشکده پزشکی بهمن ماه 1332 نوشته شده است نقل می کنیم و سپس زندگینامه استاد را به روایت دخترشان خانم شیما نعمت الهی می آوریم.
دکتر نعمت الهی در سال تحصیلی 18-1317 شمسی با عنوان دانشیار، تدریس ماده درسی وظایف الاعضاء را بر عهده داشت به علاوه وی در این سال رییس آزمایشگاه هم بود.
دکتر نعمت الهی به سال 1282 در اصفهان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و چهار سال اول متوسطه را در آن شهر و بقیه تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون تهران به پایان رساند. سپس به دانشکده پزشکی تهران وارد شد و دوره 5 ساله آن دانشکده را به سال 1307 تمام کرد و در پاییز آن سال با اولین گروه دانشجویان اعزامی برای تکمیل تحصیلات پزشکی به کشور فرانسه رهسپار شد و سال اول را در دانشکده پزشکی مون پلیه و سال دوم را در دانشکده پزشکی تحصیل کرد و بقیه تحصیلات پزشکی را در دانشکده پزشکی پاریس انجام داد. پس از فراغت از تحصیل مدت دو سال در آزمایشگاه فیزیولوژی دانشکده پزشکی پاریس زیر نظر پروفسور بینه تعلیمات لازم را فراگرفت و دوره کارهای عملی بیولوژی را در آن دانشکده زیر نظر پروفسور گوتروله و دوره کارهای عملی فیزیولوژی را در سربن زیر نظر پروفسور لاپیک به پایان رساند.
در تابستان 1314 شمسی به ایتالیا عزیمت و در طرز مبارزه با مالاریا مطالعه کرد. به سال 1936 پایان نامه خود را در باب «تغییرات گلوتاتیون در حالات مختلف سلامت و بیماری» که به راهنمایی پروفسور بینه تهیه شده بود از تصویب گذراند و به ایران بازگشت. پس از ورود به تهران به سمت دانشیاری و ریاست آزمایشگاه فیزیولوژی، که استاد آن مرحوم دکتر پرتو «حکیم اعظم» بود، منصوب شد و مدت دو سال در این سمت باقی ماند. پس از درگذشت مرحوم دکتر حکیم اعظم تصدی کرسی فیزیولوژی دانشکده را عهده دار شد. در سازمان نوین دانشکده استادی کرسی فیزیولوژی و ریاست آزمایشگاه فیزیولوژی به ایشان محول شد.
دکتر نعمت الهی از تاریخ 15 بهمن 1319 تا 19 شهریور 1322 معاون دانشکده بود و به سال 1319 به کارمندی کمیسیون پزشکی فرهنگستان ایران نیز برگزیده شد.

در فروردین ماه 1326 به سمت بازرس کل آموزشگاه های بهداری شهرستانها منصوب و در آذرماه 1328 طبق تصویب شورای دانشکده و شورای دانشگاه سرپرستی دانشکده های پزشکی ولایات را عهده دار شد.
کارهای علمی و تالیفات ایشان به شرح زیر است:
1-کتاب فیزیولوژی غده های مترشحه داخلی که به سال 1317 چاپ و منتشر شد و پس از آن 5 مرتبه دیگر به چاپ رسید.
2- یک دوره کتاب فیزیولوژی که جلد اول آن شامل600 صفحه به سال 1318 چاپ و منتشر شد و به سال 1327 مجددا به چاپ رسید. جلد دوم آن اکنون تحت طبع است.
3- فیزیولوژی عمومی و اختصاصی اعصاب که تا کنون چهار مرتبه به طبع رسیده است.
4- مقالات در باب الکتروانسفالوگرافی «نامه ماهانه دانشکده پزشکی» و کوشش برای عمر دراز « مجله دانش و غده های مترشحه داخلی و ترشحات آن «مجله درمان» و مسمومیت با اکسیددوکربن «کتاب مسمومیت ها و درمان آنها»


زندگینامه دکتر سید ابراهیم نعمت الهی به روایت دخترشان شیما نعمت الهی
پدرم شادروان دکتر سید ابراهیم نعمت الهی در سال 1282 در خانواده ای متدین در اصفهان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان و دارالفنون تهران به پایان رساند.
از آنجا که دکتر نعمت الهی از دوران کودکی این آرزو را در سر می پروراند که در بزرگسالی به حرفه پزشکی بپردازد، هنگامی که دیپلم متوسطه خود را گرفت، تصمیم خود را برای یادگیری این رشته به پدر اعلام کرد. پدر نیز در نهایت همراهی او را پیش یکی از پزشکان آن دوره که حکیم خوانده می شد فرستاد. پس از چندی سید ابراهیم جوان به این نتیجه رسید که زمان فراگیری این حرفه نزد حکیم های آن زمان تمام شده و باید به نحو دیگری این رشته را بیاموزد. در آن دوران یکی از رشته هایی که در مدرسه دارالفنون تدریس می شد رشته پزشکی بود. سید ابراهیم خواستار عزیمت به تهران و نام نویسی در مدرسه پزشکی دارالفنون بود. ولی پدر موافق این امر نبود و ترس از آن که فرزند جوانش مجذوب و گرفتار زرق و برق تهران آن روزها شود باعث شد به شدت با این تصمیم مخالفت ورزد و چنین بود که روزی خبر آوردند که سید ابراهیم جوان از خانه فرار کرده و عازم تهران شده است. این خبر باعث آشفتگی بسیاری در خانواده شد و بلافاصله خدمتکاری را برای یافتن و بازگرداندن وی راهی کردند. خدمتکار که به نوعی مربی سید ابراهیم نیز بود او را در نیمه راه در دلیجان یافت و با شماتت و سرزنش بسیار به اصفهان بازگرداند. در بازگشت به خانه هنگامی که چمدان او را باز کردند به جز مقداری کتاب و یک دست لباس چیز دیگری نیافتند و همین سبب شد که فرار سید ابراهیم جوان که به متانت و اندیشه ورزی در نزد فامیل زبانزد بود و حال نیز فقط با چمدانی کتاب از منزل فرار کرده بود رنگ دیگری به خود بگیرد و بزرگان فامیل را به فکر وا دارد. به رسم قدیم جلسه ای از بزرگان فامیل تشکیل شد و بعد از گفتگوی فراوان با تشویق مرحوم سید العراقین اصفهانی تصمیم گرفته شد که وی را به تهران پیش یکی از اقوام مورد اعتماد بفرستند. به این ترتیب وی به تهران آمد و در رشته پزشکی مدرسه دارالفنون مشغول تحصیل شد و پس از پایان این دوره با اخذ رتبه اول با اولین گروه دانشجویان اعزامی در سال 1307 شمسی به فرانسه فرستاده شد. وی همیشه این نکته را که با هزینه مردم ایران به فرانسه اعزام شده است و به آنان مدیون است را در نظر داشت و به همین دلیل سالها پس از بازگشت به ایران اقدام به تاسیس مطب و استفاده انتفاعی از آن نکرد و تمام هم وغم خود را صرف پایه گذاری دانشگاه های اصفهان، مشهد و شیراز و ایجاد کرسی فیزیولوژی در دانشگاه تهران کرد. وی بر این باور بود که سطح علم و فرهنگ جامعه باید ارتقاء پیدا کند و همتی لازم است تا انسان از سود شخصی و بهره گیری مالی به نفع خود بگذرد و دست به اقدامی بزند که علم پزشکی را در کشور توسعه دهد و به حد مطلوب برساند.
نامه هایی که در مدت تحصیل در فرانسه به اعضای خانواده و دوستان و آشنایان می فرستاد توسط مادرش که از دوری فرزند ارشد خود در رنج بود جمع آوری می شد. این دست نوشته ها حاوی اطلاعات با ارزشی از آن دوران و چگونگی اوضاع تحصیلی و مالی و زندگی روزمره دانشجویان ایرانی است. اعزام به تحصیل، هزینه ها و کمکهای دیگری که دولت ایران توسط سفارت ایران برای این دانشجویان انجام می داد با تفصیل تمام شرح داده شده که از نظر مردمان این زمان می تواند بسیار جالب باشد.


وی پس از به پایان رسانیدن دوره رسمی تحصیلات پزشکی مدت دو سال در آزمایشگاه فیزیولوژی دانشکده پزشکی پاریس به کارهای تخصصی پرداخت. در کنار آن دوره کارهای عملی بیولوژی را نیز فراگرفت و پایان نامه خود را درباره «گلوتاتیون در حالات مختلف سلامت و بیماری» از تصویب گذراند.
در سال 1315 پس از بازگشت به ایران به سمت دانشیاری کرسی فیزیولوژی منصوب و پس از دو سال تصدی کرسی فیزیولوژی به عهده وی گذارده شد. و در سال 1319 ضمن عضویت کمیسیون پزشکی فرهنگستان ایران، استادی کرسی فیزیولوژی پزشکی را که در آن زمان شامل دانشکده های دندانپزشکی و داروسازی نیز بود و ریاست آزمایشگاه فیزیولوژی به او محول شد و این آزمایشگاه را برای اولین بار در دانشکده پزشکی تاسیس کرد. در همان سال به معاونت پروفسور ابرلن برگزیده شد و در سال 1326 سرپرستی دانشکده های پزشکی شهرستانها را به عهده گرفت.
در این زمان پایه گذاری دانشکده های پزشکی مشهد، شیراز و اصفهان به دست او انجام شد و پس از استقلال نسبی این دانشکده ها در شورای عالی دانشگاه های شهرستانها در وزارت فرهنگ به سمت نمایندگی دانشکده پزشکی انتخاب شد. وی از سال 1316 تا 1332 به عضویت کمیسیون پزشکی شورای عالی فرهنگ منصوب بود.
در سال 1339 اقدام به تاسیس انجمن آندوکرینولوژی ایران نمود. بعدها این انجمن به عضویت رسمی انجمن اندکرینولوژی جهانی درآمد. ریاست این انجمن از بدو تاسیس تا آخر عمر به عهده ایشان بود.
استاد در سال 1346 انجمن فیزیولوژی و فارماکولوژی ایران را با همکاری شادروان دکتر گیتی و سایر استادان دانشگاه تاسیس کرد و مدت یک سال ریاست این انجمن به عهده وی بود و در این تاریخ که به افتخار بازنشستگی نایل آمد برحسب رای هیئت مدیره و موسسین این انجمن به ریاست افتخاری مادام العمر انجمن مفتخر شد. او در کنگره های بیشمار داخلی و بین المللی شرکت کرد و علاوه بر تالیف کتاب های فیزیولوژی شامل مباحث تغذیه، فیزیولوژی شامل مباحث ترشحات خارجی، فیزیولوژی شامل مباحث فیزیولوژی عمومی و خصوصی، صاحب مقالات بسیاری در مجلات مختلف پزشکی و عمومی است. تحقیقات علمی بسیاری از جمله تحقیق درباره بیلان غذایی در ایران و تحقیق در مورد متابولیسم بازال طبیعی در ایران به دست ایشان انجام گرفته است. با آن که به دلیل عقاید و فعالیتهای سیاسی ایشان سالیان دراز دربار با عنوان استادی ممتاز ایشان مخالفت می کرد، بالاخره در اثر پافشاری های هیئت علمی دانشگاه تهران درسال 1355 به دریافت درجه استادی به دریافت درجه استادی ممتاز نایل آمد. 
دکتر نعمت الهی همانند پدر خود صاحب ذوق و قریحه شاعری بود و بعضی از اشعار او به صورت مجموعه کوچکی به چاپ رسیده و در دسترس آشنایان و دوستان قرار گرفته است. در این اشعار نیز آن روحیه عرفانی و عشق به اهل بیت به خصوص حضرت علی علیه السلام به خوبی نمایان است: 

 

به نام خداوند دانا و توانا
به نام خداوند عشــق آفرین       خداوند عشق و خداوند دین
هر آنکس که با عشق دین آورد   یقین دان که دین بر یقین آورد
نباشد اگر عشق با دین قرین      کجا بنده یابد بهشت برین
نبودی اگر عشق در روزگار         نمی گشت گردون بگرد مدار
بیا عشق را ساز دمساز جان      که تا زنده هستی بمانی جوان
نگیرد دلت را غم روزگار              نبینی مگر لطف پروردگار
نهی پای بر پشت گردون فلک     بپایت بیفتند جن و ملک
کدام عشق عشق خدای جهان   خدای زمین و خدای زمان
خدای مه و مهر دهر کهکشان       خدای عیان و خدای نهان
کدام عشق عشق نبی و ولی      ولی خدا شاه مردان علی
خدایا مرا عشق تو در دل است       ز روز الست در سرشت و گل است
خدایا منم عاشق روی تو                بدادی عشق آمدم سوی تو
خدایا تو از راز من آگهی                    نگه کن بود چنته ام بس تهی
خدایا فرستم بدل یک نوید                مکن ناامیدم مکن ناامید
مرا برسپارم به دست علی             صفات تو در ذات او منجلی
چنین عشق اگر تو بدل کاشتی        بهر دو جهان بهره برداشتی
نهال چنین عشق در دل بکار            که تا همچو شیما شوی رستگار

وی بعد از دوران بازنشستگی دست به تالیف کتابی درباره حقانیت حضرت علی(ع) در مسئله ولایت و خلافت زد. پایان نگارش این کتاب مصادف با انقلاب اسلامی شد. از این رو به منظور حفظ وحدت با مسلمانان اهل تسنن در آن برهه حساس از چاپ آن خودداری ورزید.
دکتر نعمت الهی با مثنوی و غزلیات مولانا جلال الدین رومی و شاه نعمت اله ولی انس و الفتی تمام داشت. بیشتر اشعار مثنوی را حفظ بود و شب هنگام که از دانشگاه و مطب فارغ می شد، می توانستی زمزمه آرام وی را درحالی که مثنوی می خواند بشنوی. در سفری که در سال 1335 به  شهر قونیه مدفن مولانا داشت، با «محمد عندر» رییس و متولی موزه مولانا آشنا شد و از او دعوت به عمل آورد که به تهران بیاید. در سفر وی به تهران تابلویی را به بارگاه حضرت مولانا هدیه کرد که در آن چهره مولانا توسط استاد تجویدی، نقاش بزرگ معاصر نقاشی شده بود و صنعتگر هنرمند اصفهانی مرحوم «صنیع زاده» طرح و انجام قاب آن را به عهده گرفته بود. این تابلو هم اکنون در موزه مولانا در ویترینی اختصاصی به نمایش گذاشته شده و کارت پستالهای آن به فروش می رسد. چهره ای که جهانیان از مولانا می شناسند همان چهره ای است که در این تابلو به نقش کشیده شده است.
دکتر نعمت الهی به ایران و ایرانی عشق می ورزید و به همین دلیل در زمان ملی شدن صنعت نفت در زمره فعالان بود. در سال 1333 که لایحه کنسرسیوم نفت به تصویب رسید، دوازده نفر از استادان دانشگاه طی طوماری به این لایحه اعتراض کردند که یکی از آنان مرحوم دکتر نعمت الهی بود. این استادان به دستور شاه از دانشگاه اخراج شدند. انفصال این استادان از خدمت در دانشگاه با اعتراض شدید دانشجویان روبرو شد. رییس وقت دانشگاه از این استادان اخراج شده دعوت کرد تا در جلسه ای آنان را متقاعد کند که اظهار ندامتی حضور شاه بنویسند. دکتر سیاسی از دکتر نعمت الهی سوال می کند که نظر شما چیست و او که تا این لحظه ساکت نشسته بود در جواب می گوید:
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم    با پادشه بگوی که روزی مقدر است
سپس جلسه را ترک می کند. اعتراض و کشمکش دانشجویان ادامه پیدا می کند تا آن که پس از چهار ماه با دعوت مجدد دانشگاه استادان دانشگاه بازمی گردند و مورد استقبال شورانگیزی توسط دانشجویان قرار می گیرند.
در تمام سالهای پس از بازگشت به ایران استاد اوقات خود را فقط صرف مسایل مربوط به دانشگاه و توسعه پزشکی و تاسیس دانشگاه های اصفهان، شیراز و مشهد کرده بود و هیچ گاه در پی کسب درآمد از طریق دایر کردن مطب نبود. پس از اخراج از دانشگاه اقدام به دایر کردن مطبی برای درمان بیماران کرد. طبابت ایشان در مطب طبیبانه بود، معمولاً مطالبه حق الزحمه نمی کرد و حتی هزینه دارویی بیماران مستمند را می پرداخت. خلاصه آن که مطب دکتر نعمت الهی به معنای واقعی کلمه محل طبابت بود و نه محل کسب.
وی معتقد بود که پزشک جدا از کمک گرفتن از انواع تکنولوژی پزشکی و آزمایشهای متعدد باید صاحب شم و استعداد تشخیص بیماری نیز باشد و این مسئله فقط از پزشکی ساخته است که به حرفه پزشکی عشق بورزد و تنها به خاطر عنوان و کسب درآمد وارد این حرفه نشده باشد.
با دانشجویان رفتاری پدرانه و از سر مهربانی داشت ولی در مورد امتحانات و کسب نمره قبولی آنان بسیار سخت گیر و غیر قابل انعطاف بود و معتقد بودن دادن نمره قبولی به دانشجویان بدون آن که استحقاق آن را داشته باشند خیانت به بیمارانی است که بعدها به آن پزشک مراجعه خواهند کرد.
دکتر نعمت الهی در سال 1320 با خانم قدس ایران ریحان کشفی، نواده آیت اله سید ریحان اله کشفی ازدواج کرد. حاصل این پیوند دختری است که صاحب این نوشتار است. همسر دکتر نعمت الهی بیشتر در امور خیریه فعالیت داشت.
دکتر نعمت الهی چه در زندگی خانوادگی و چه در حیطه کار انسانی آزاده، مهربان و ملایم بود. مورد علاقه و اعتماد همه خویشاوندان و دوستان و آشنایان بود و در موارد متعدد به خصوص مسایل تربیتی فرزندان همگان از او یاری می طلبیدند. بی اندازه به اصول اخلاقی، راستگویی و درستکاری پایبند بود ولو آن که از نظر مادی یا اجتماعی به زیان او باشد. عارفانه و عاشقانه به خاندان نبوت و مولی امیر المومنین عشق می ورزید. همسر و فرزند او هرگز به یاد ندارند که موجب رنجش و ناراحتی کسی شده باشد و همواره جانب انصاف و احترام را در مورد همگان نگاه می داشت.
دکتر نعمت الهی صداقت، دروغ نگفتن و درستکاری را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود. هیچ گاه حاضر نشد به دروغ گواهی پزشکی برای دوستان و آشنایان که بعضا بسیار مصر بودند بنویسد و بر این باور بود که باید برای امضای خود احترام قایل باشد و چه به صورت شفاهی و چه نوشتاری از دروغ گفتن بپرهیزد هر چند که گاهی این امتناع از دادن گواهی دروغ اسباب رنجش دوستان و آشنایان می شد.
دکتر نعمت الهی در اردیبهشت سال 1360 در سن 78 سالگی با عارضه آمبولی به دیار باقی شتافت و بدین سان زندگانی پر بار پزشک و عارفی صادق،  خدمتگزار و وطن پرست به پایان رسید. روحش شاد.


[ پنج شنبه 93/9/6 ] [ 8:56 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 59
بازدید دیروز: 198
کل بازدیدها: 421603