http://medicalhistory.ParsiBlog.com | ||
داستان شگفت انگیز در مورد "رازی" (حکایات خواندنی تاریخ پزشکی) روزی جوانی با اضطراب زیاد به رازی مراجعه می کند چون در مسافرت خون بالا آورده بود. خونی که به دهان آورده بود به رازی نشان می دهد و در آن حالت ترس و امید اثرات نقاهتش را تعریف می کند. زکریای رازی او را دقیقاً معاینه می کند ولی نه نشانه ای از سل سینه و نه دلیل بر وجود سرطان معده یا لوله گوارش می یابد و چیز دیگری که راهنمای بیماری دیگر باشد مشاهده نمی کند. رازی از بیمار خواهش می کند که قدری تأمل کند تا این که بتواند دوباره با حوصله در اطراف بیماری او بیندیشد. در این موقع بیمار شروع می کند به گریه و زاری که وقتی مهمترین طبیب حاذق دهر نتواند کشف کند که بیماری من چیست پس به همین زودی سر قبرم عزاداری خواهند کرد. رازی که هنوز در جستجوی علت بود سؤال می کند آب آشامیدنی بین راهت چه بود؟ او جواب می دهد گاهی آب قنات و گاهی از آب های راکد استفاده می کردم. رازی می گوید : پس ممکن است همراه آب زالو وارد معده ات شده باشد و این خونی که به دهان می آوری از آن باشد . فردا دوباره بیا تا مداوای لازم را انجام دهم ولی به مستخدمینت بگو که بر حسب دستور من عمل کنند. روز بعد مستخدمین مقدار زیادی خزه برای رازی می آورند. او به بیمار تکلیف می کند که آنها را با حوصله به دهان گذارده و فرو دهد تا استفراغ کند. با خروج خزه ها از دهان بیمار زالوئی هم بیرون می آید. بدین ترتیب سلامتی خود را باز می یابد و دیگر عزاداری بر سر قبرش لزومی نداشت.
[ یکشنبه 93/11/19 ] [ 11:59 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |