زندگینامه جالینوس پزشک بزرگ یونان باستان
(نگاهی به تاریخ پزشکی یونان باستان)
« جالینوس» اهل« پرگامون» یونان( برگاماى کنونى در ترکیه) بود و در حدود سال 130 م متولد شد. وى در میان پزشکان یونان باستان که هر یک در زمان خود بى مانند بودند، در مرتبه هشتم قرار داشت.
جالینوس در زمانى زندگى مىکرد که اروپا تحت تسلط امپراطورى روم بود. در آن زمان، نگاه رومىها به پزشکى بیشتر تاکید بر بهداشت همگانى بود. آنها قناتهایى براى انتقال آب سالم، فاضلابهایى براى خارج کردن فضولات و گرمابه هاى عمومى براى بهداشت شخصى افراد ساخته بودند. با وجود همه این موفقیتها، محدودیتهایى نیز در نگرش آنها وجود داشت. آنها به درمان بیمارىهاى فردى توجهى نداشتند و کالبدشناسى را نیز به حساب نمى آوردند. جالینوس به شناختن نقاط ضعف طب در رومىها کمک کرد.
از آغاز پیدایش پزشکى تا آن زمان، سوفسطائیان در آن فن اختلاف نظر داشتند و خوبى هاى آن را از بین برده بودند، اما جالینوس با قیام بر ضد آنان، نظریه هاى بقراط و پیروان او را استوار ساخت و کتابهاى بسیارى در کشف حقایق فن پزشکى تالیف کرد. وى در برخى از تألیفاتش آورده است:
« پدرم پیوسته مرا هندسه، حساب و ریاضیات آموخت تا به سن پانزده سالگى رسیدم، آنگاه مرا به آموختن منطق واداشت، زیرا مىخواست فلسفه بیاموزم، ولى در خواب دید که مرا به تحصیل پزشکى وادارد و آنگاه مرا به فراگرفتن این فن گماشت. در این زمان، هفده سال داشتم».
جالینوس پس از پایان تحصیلات پزشکى در« پرغامس» آسیاى صغیر و« کورینت» یونان، به اسکندریه مصر رفت. کتابخانه و موزه بزرگ آنجا داراى دو اسکلت کامل انسان بود. بنا بر نظر جالینوس، همانگونه که معمار از روى نقشه کار مىکند، پزشک هم نیاز دارد که بدن انسان را به طور کامل بشناسد.
قانون رومىها کالبدشکافى جسد انسان را ممنوع کرده بود. از این رو جالینوس بدن یک خوک، بز و میمون را تشریح کرد. او با انجام این کار، چیزهاى زیادى آموخت، اما تمام جزئیاتى که در جانوران یافته بود، براى بدن انسان صدق نمىکرد؛ براى مثال، شبکه رگهاى خونى که در زیر مغز جانوران مشترک است، در انسان وجود ندارد.
جالینوس با دانستنىهاى فراوانى که در مورد کالبدشناسى انسان کسب کرده بود، در سال 157 م به« پرغامس» برگشت تا به عنوان پزشک در مدرسه« گلادیاتورها» خدمت کند. وى جنگجویان زخمى را درمان مىکرد و از این راه، کالبدشناسى انسان را نیز به طور کامل فراگرفت.
جالینوس در سال 162 م به روم رفت و فواید دانستنىهاى خود را براى همگان به نمایش گذاشت.« ادموس» که پزشکى ناشناخته بود و از فلج مختصر در دست راست خود رنج مىبرد، با ناامید شدن از پزشکان محلى، از جالینوس، پزشک جدید شهر درخواست کرد که او را معالجه کند. جالینوس با طرح پرسشهایى از ادموس، متوجه شد که او از ارابه پرت شده و گردنش مجروح گردیده است. جالینوس مىدانست که اعصاب انگشتان به ستون مهرهها ارتباط دارد و به جاى انگشتان باید روى اعصاب گردن او کار کرد. پس از معالجه، بیمار به طور کامل بهبود یافت و در پى این موفقیت،« مارکوس اورلیوس» امپراطور روم، جالینوس را به سمت پزشک دربار برگزید.
جالینوس در طول زندگى خود تعداد بسیار زیادى کتاب و مقاله پزشکى نوشت که بیش از صد عنوان از آنها شناخته شده است. کتابهاى وى، مجموعهاى از واقعیت ها، نظرها و نیز خطاهاى آشکار است. او نشان داد که رگها، وسیله انتقال خون هستند، نه هوا؛ ولى این کشف مهم را که قلب، تلمبه خون است، از دست داد.
آموزههاى جالینوس از حمایت اولیاى امور مذهبى قرون وسطى برخوردار شد. وى بر این باور بود که بیمارى، نتیجه ناهماهنگى چهار مایع حیاتى بدن یا اخلاط چهارگانه است. بر مبناى چنین نظریهاى، پزشکان فکر مىکردند که با خونگیرى یا حجامت از بیمار مىتوانند سبب ایجاد تعادل در چهار مزاج بدن و در نتیجه، سلامتى بیمار شوند. این طرز فکر تا اوایل قرن هجدهم که اولیاى امور پزشکى برخى از خطاهاى اساسى نظریههاى جالینوس را نشان دادند، پذیرفته شده بود.
او در حدود سال 200 از دنیا رفت.