سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://medicalhistory.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ

زندگینامه دکتر سید جلال مصطفوى کاشانى 

(زندگینامه مشاهیر پزشکی ایران)

 
دکتر سید جلال مصطفوى کاشانى، در نهم مهر ماه 1287 شمسى در تهران، به دنیا آمد. دیپلم دبیرستان را در تبریز و با رتبه اول اخذ کرد و براى تحصیل پزشکى به تهران آمد و در سال 1308، با عنوان شاگرد ممتاز وارد دانشکده تهران شد و در سال 1314، با رتبه شاگرد اول فارغ التحصیل شد.


وى در شروع مطالعه کتب قدیمى، به کتاب ذخیره خوارزمشاهى، تألیف سید اسماعیل جرجانى برخورد مى‏ کند و از مطالعه صفحات نخستین آن، چنان هیجان‏ زده مى ‏شود که با علاقه هرچه تمام‏تر، تقریبا هر روز، به کتابخانه ‏ها سر مى ‏زند و سفارش مى ‏کند کتاب‏هاى قدیمى را براى او نگه‏دارند.
دکتر مصطفوى مدت ده سال پس از فراغت از تحصیل، تمام اوقات خود را به معالجه بیماران، تحقیق و مطالعه کتب طبى قدیم و جدید مى‏گذراند اما احساس مى ‏کند معلوماتش براى تشخیص و درمان ناقص است، بنابراین، بازهم درصدد برمى ‏آید تا به ادامه تحصیل و مطالعه در رشته ‏هاى علوم پایه بپردازد.
تصمیم مى ‏گیرد دوره مهندسى شیمى را بگذراند. سرانجام، در سال 1326، به عنوان شاگرد اول رشته شیمى فارغ التحصیل شد و پس از آن، با دیدى بازتر و تعمق ویژه به مطالعه و تحقیق در تاریخ پزشکى، به ویژه، طب کهن ایران پرداخت.

از سال 1326، که از هنرسراى عالى فارغ التحصیل شد و خود را از نظر معلومات شیمى کاملا مجهز براى تطبیق دادن مطالب طب قدیم با طب جدید مى‏دید، اقدام به نگارش و درج مقالاتى در مطبوعات، تألیف کتبى در زمینه شناسایى و ارزش عقاید پزشکان قدیم، به ویژه ابن سینا، هم‏چنین ایراد سخنرانى‏هایى در دانشگاه‏ها و سمینارها و گردهمایى‏ها اقدام کرد. او تمام عمر پربار خود را به بررسى تحولات دانش پزشکى از دوران قدیم، مقایسه طب قدیم و جدید و اثبات ارزنده بودن عقاید پزشکان قدیم، به‏ویژه ابن سینا وقف کرد و با وجود تمام مشکلات و دشوارى‏ها و نیش زبان‏ها، از تلاش باز نایستاد.
نتیجه این کوشش‏ها و تلاش‏ها و آشنا شدن ریشه‏اى او با طب قدیم، به‏ویژه طب غنى کهن ایران و دانش‏آموزى مستمر در طب امروزى، سبب شد تا او به دانش ژرف و وسیعى در این زمینه دست یابد. در سال‏هاى 1335 تا 1365 در دانشکده پزشکى دانشگاه تهران به تدریس «تاریخ پزشکى» و «طب قدیم ایران» پرداخت و اندوخته علمى خود را به دانشجویان منتقل کرد.
از تیر ماه 1336، به منظور بالا بردن سطح فرهنگ و آشنایى مردم با تاریخ علوم، به انتشار ماهنامه «دنیاى علم» پرداخت و از ابداعات دانشمندان این مرزوبوم، که متأسفانه بسیارى از آنان به نام تمدن غرب ثبت شده است، با مدارک مستند و مستدل طى مقالات متعدد پرده برداشت. رنج و درد او عقب‏ماندگى علمى و فرهنگى دنیاى اسلام بود و تلاش مى‏کرد تا راه تجدید حیات علم و دانش را در این مرزوبوم نشان دهد. او در اولین سطرهاى این مجله ارزشمند، خطاب به مقامات مسئول مملکتى مى ‏نویسد:
چنان‏که خاطر عموم آقایان مستحضر است یک موقع امپراتورى عظیم اسلامى در قاره‏هاى وسیع آسیا، اروپا و آفریقا از آن طرف دیوار چین گرفته تا پشت دروازه‏هاى آندلس امتداد داشت و در تمام این قاره‏ها دار العلم‏هاى بزرگى مشعل علم و دانش را در سراسر جهان فروزان داشتند و پس از اینکه نهضتى‏
در اروپا پیدا شد و علم و حکمت به دست اروپاییان افتاد باز تعلیمات و تألیفات دانشمندان معروف اسلامى که اکثر آن‏ها ایرانى بودند مدت چند قرن به زبان لاتین ترجمه شده و در کلیه دانشگاه‏هاى اروپا تدریس مى‏شد.


در بخش دیگرى از همین مقاله مى ‏نویسد:
اهمیت یک کشور و میزان تمدن و استقلال آن بستگى به وجود دانشمندان محقق و مکتشف دارد، یعنى دانشمندانى که روى پاى خود بند باشند و تکیه به عصاى دیگرى نکنند زیرا علم تبعى و تقلیدى و همه چیز را از دیگران به عاریت گرفتن و به عبارت اخرى استقلال علمى نداشتن باعث مى‏شود که نفوذ اقتصادى و اجتماعى و سیاسى چنین کشورى نیز تحت الشعاع کشورهاى دیگر گردد.
انتشار مجله «دنیاى علم» به دلیل تنگناهاى مالى، گاه‏گاهى به وقفه مى‏افتاد ولى تا سال 1352 ادامه یافت. دکتر مصطفوى، در شماره‏هاى مختلف نشریه‏اش، بیش از چهل مقاله محققانه به چاپ رساند که امید به زیور طبع آراسته شدن مجدد آن‏ها به واقعیت نزدیک شده است.
در سال 1358، براى تکمیل مطالعات و تحقیقاتش راجع به ابن سینا، به پاریس سفر کرد و سه سال در آنجا اقامت کرد. طى این مدت، با پروفسور «رولیه» استاد و رئیس کرسى تاریخ پزشکى دانشکده پزشکى، آشنا شد و براى استفاده از کتابخانه بخش تاریخ پزشکى و مطالعه کتاب‏هاى بسیار قدیمى و حضور در جلسات سخنرانى مربوط به تاریخ طب، تقاضا کرد به عضویت انجمن تاریخ طب پاریس درآید که پذیرفته شد. او درباره این دوران مى‏گوید:
در مدت سه سال اقامتم در پاریس و مطالعه تازه‏ترین مجلات پزشکى به ویژه مجلات سازمان جهانى بهداشت، به خوبى پى بردم که طب و طبابت در جهان کنونى چه وضع آشفته و نابسامانى را طى مى‏کند و درمان بیمارى‏ها، در حال حاضر در سراسر جهان، چه لطمات و خطرات جبران‏ناپذیرى براى بیماران به بار مى‏آورد و پس از جمع‏آورى صدها مدرک و سند، مشغول تألیف کتابى در

دو مجلد به زبان فرانسوى تحت عنوان «ابن سینا امیر پزشکان جهان» در پاریس شدم که مجلد اول آن تحت عنوان «پزشکى معاصر در حال نابسامانى و پریشانى» ساخته و پرداخته و آماده براى چاپ شد و در کتاب مزبور که مقدمه‏اى براى مجلد دوم است انتقادات منطقى و اساسى به طب معاصر شده و خطرات شدید درمان‏هاى کنونى طبق اسناد و مدارک معتبر ارائه گردیده و در اواخر آن کتاب، گفتار یکى از استادان پزشکى فرانسه را مبنى بر اینکه طب کنونى دوران بحرانى را طى مى ‏کند و سخت در حال آشفتگى و نابسامانى است و احتیاج به یک فرد انقلابى نظیر کپرنیک دارد نقل کردم و نیز قول یک استاد دیگر را که گفته است همان‏طور که انیشتین، اساس فیزیک را با وضع نظریه نسبیت در هم ریخت و فیزیک دیگرى را بنیاد نهاد علم طب نیز احتیاج به یک انیشتین دارد که انقلابى در آن به وجود آورد نقل کردم و سپس به‏ طور صریح ادعا کردم که این کپرنیک و انیشتین جز شیخ الرئیس ابو على سینا کس دیگرى نمى ‏تواند باشد و در مجلد دوم اسناد و مدارک و شواهد عدیده در این‏باره ارائه خواهد شد ولى پس از تهیه مجلد اول به علت مشکلات ارزى و عدم توانایى مالى براى زندگى در پاریس به ایران مراجعت کردم.


در فروردین ماه 1363، دکتر مصطفوى با ارسال نامه‏اى به حضرت آیت اللّه خامنه‏ اى- که در آن زمان مسئولیت ریاست جمهورى را بر عهده داشتند- جهت شناساندن عظمت حقیقى فرهنگ و تمدن اصیل اسلام و اثبات برترى جنبه پزشکى آن بر پزشکى کنونى جهان اعلام آمادگى کردند. در بخشى از نامه ایشان، چنین آمده است:
این ذره بى‏ مقدار مدت 50 سال است مستمرا و بدون وقفه مشغول مطالعه و تحقیق در طب اسلامى که مظهر کامل العیار آن کتاب قانون ابن سینا است بوده و در عین حال، در جریان تازه‏ ترین اطلاعات و اکتشافات پزشکى دنیاى متمدن جدید نیز بوده‏ ام. از 35 سال پیش در اثر همین بررسى ‏هاى دقیق که در عقاید شیخ الرئیس ابو على سینا صورت گرفت به پاره‏اى از اشتباهات و خطاهاى ریشه ‏دار در طب کنونى جهان پى ‏برده و طى مقالات و سخنرانى ‏ها و مؤلفات خود ثابت کرده‏ ام که امروزه زیان بسیارى از درمان‏ها بیش از نفع آن‏ها است و یک نمونه از آن درمان آسم است که سى سال پیش طى سخنرانى در جشنى که به مناسبت هزاره ابن سینا در تهران برگزار شد در حضور 80 خاورشناس اروپا، آمریکا و سایر کشورهاى جهان به اثبات رساندم که ابن سینا درباره درمان آسم نظراتى صحیح ‏تر از امروز داشته و پزشکان اروپا از چند قرن پیش به علت مخالفت با عقاید ابن سینا خطرات و تلفات زیادى متوجه بیماران مبتلا به آسم کردند و در قرن بیستم هنگامى که این خطرات و تلفات به حد اعلاى خود رسید استادان پزشکى اروپا متوجه شدند که درباره درمان آسم اشتباه کرده‏اند و همان راهى را برگزیدند که ابن سینا در کتاب قانون دستور داده بود در حالى که دیگر هیچ‏گونه نامى از ابن سینا در کتاب‏ها برده نشده بود و هیچ‏یک از پزشکان جهان متوجه نگردیدند که خطاى آن‏ها به علت انحراف از دستورات ابن سینا بوده است.


مقام محترم ریاست‏ جمهورى موافقت کردند که دکتر مصطفوى کار تحقیق و بررسى پیرامون کتاب قانون ابن سینا و شناساندن ارزش این کتاب بزرگ علم طب را با همکارى و مساعدت نهاد ریاست‏جمهورى به انجام رسانند که متعاقب آن «بنیاد پزشکى ابن سینا» تأسیس شد و طبق اساسنامه‏اى که به تصویب معظم له رسید اداره امور آن به هیئت امنایى سپرده شد که اعضاى آن عبارت بودند از وزیر بهدارى، وزیر فرهنگ و آموزش عالى، رئیس دانشگاه تهران، رئیس دانشگاه شهید بهشتى، رئیس هیئت مدیره سازمان نظام‏پزشکى، رئیس کمیسیون بهدارى مجلس شوراى اسلامى، رئیس دانشکده پزشکى و داروسازى دانشگاه تهران و مشاور عالى و سرپرست نهاد ریاست‏جمهورى. هیئت امنا به اتفاق آراء، دکتر مصطفوى را به ریاست این بنیاد برگزیدند. او در مقدمه کتاب دارو، مسئله پزشکى قرن چگونگى تأسیس این بنیاد را چنین شرح مى‏دهد:

پس از تحقق انقلاب اسلامى، با آنکه بر اثر کهولت سن و تحلیل قوا خسته و شکسته و آزرده و افسرده بودم، شبى بى‏اختیار حالى لا یدرک و لا یوصف به من دست داد و خود را با خداى خود در راز و نیاز دیدم و گفتم: بار خدایا تو گواهى و شاهدى که من در تمام طول عمر به هر سختى ساختم و جز رضاى تو نجستم و جز در راه تو گام برنگرفتم، تنها آرزوى من احیاى عظمت و ابهت فرهنگ و تمدن قدیم و قویم و اصیل اسلام و ایران و از آن جمله پرده برگرفتن از رازهاى نهفته در گنجینه قانون ابن سینا بود، اکنون اگر مشیت کامله و حکمت بالغه تو مصلحت داند، این راه را به پایان و این بار را به سامان خود نزدیک ساز. به ناگهان در ضمیر خود روشنایى و آرامشى احساس کردم که گویى شاهد مقصود را بالمعاینه برابر خود مى‏ بینم. مدتى از این مکاشفه نگذشته بود که در رحمت واسعه خداوندى به رویم گشوده شد و به خدمت انسانى علاقه‏ مند و دلسوز راه یافتم.

پس از مکالمه‏اى مختصر و اطلاع از منویات من، براى حصول مقصود و وصول به مطلوب به زمانى اندک موجبات تأسیس [بنیادى به نام‏] «بنیاد پزشکى ابن سینا» به حسن درایت و کفایت وى فراهم آمد و اساسنامه تهیه و هیئت امنا انتخاب شد و به تصویب مقام شامخ ریاست جمهور، که خود از شیفتگان و دلباختگان عظمت تمدن و فرهنگ اسلامى است، رسید و موشح گردید.
دکتر مصطفوى تا اواخر سال 1365، مسئولیت این بنیاد را بر عهده داشت که به علت بروز مشکلاتى، براى ادامه تحقیقات و معالجه خود، به آلمان سفر کرد و در آنجا آخرین اثر خود را تحت عنوان طب جاودانى به رشته تحریر درآورد که متأسفانه فرصت تکمیل آن را به دست نیاورد. در سال 1376 به ایران بازگشت و در شانزدهم دى ماه 1377، پس از نود سال عمر پربار پزشکى و علمى دار فانى را وداع گفت.
مرتبه علمى دکتر مصطفوى در تاریخ طب به جایى رسیده بود که پروفسور شارل لیشتن تلر، استاد برجسته تاریخ پزشکى در دانشگاه‏هاى لوزان و هامبورگ و مؤلف کتاب ارزشمند تاریخ پزشکى (1977)، از ایشان به عنوان «برادر روحى» خویش نام مى‏برد و خود را تحت تأثیر شخصیت علمى او مى‏دانست.

دکتر مصطفوى در مورد پروفسور لیشتن تلر و مکاتبات خود با وى مى ‏نویسد:
اصولا تدریس تاریخ پزشکى در دانشگاه‏هاى اروپا از 200 سال پیش شروع شده و در بین استادان این رشته فقط و فقط پروفسور لیشتن تلر است که از نظر وسعت اطلاعات در علوم پزشکى و به‏خصوص در رشته تاریخ پزشکى بى‏نظیر و از لحاظ انتقادهاى تند و جالب که همه آن‏ها نیز مستدل و منطقى، متکّى به دلایل کاملا آشکار است، بى‏بدیل مى‏باشد. استاد نامبرده کتابى به زبان آلمانى در تاریخ 1977 تألیف نموده که به زبان فرانسوى در سال 1978 ترجمه شده است و اینجانب به علت شدت علاقه‏اى که به مطالعات تاریخى داشته و دارم و چند تن استاد محقق دیگر، کاملا معتقدم که هر علمى را به درستى نمى‏توان آموخت مگر اینکه تاریخ آن علم دانسته شود؛ به این جهت کتاب «تاریخ پزشکى» تألیف پروفسور لیشتن تلر (ترجمه فرانسوى آن) را با نهایت دقت و موشکافى مورد مطالعه قرار داده و مطالب مندرج در آن را با مطالب سایر کتاب‏هاى تاریخ پزشکى تألیف استادان این رشته در کشورهاى مختلف اروپا مقایسه نموده و از صمیم قلب اذعان و اعتراف مى‏کنم که از دویست سال پیش به این طرف هیچ‏یک از کتاب‏هاى تاریخ پزشکى به اندازه کتاب پروفسور لیشتن تلر ارزش و اعتبار علمى ندارد. به این جهت با این محقق دانشمند و محترم باب مکاتبه را افتتاح کرده و در طول سال‏هاى 1991 و 1992 متجاوز از 16 نامه به ایشان نوشته و ایشان نیز که شدیدا تحت تأثیر معتقدات و مکاتبات من قرار گرفته بود، متقابلا 16 نامه مرا جواب داده و مطالبى بین ما ردوبدل شد که به راستى خواندنى و جالب است.

از جمله در یکى از نامه ‏هایش به من چنین نوشت: «من کتاب خود را در پنج هزار نسخه چاپ کردم ولى به جز شما که مطالب آن را عمیقا درک کرده‏اید هیچ‏کس دیگر نفهمید که من چه گفته‏ام، و در نامه‏اى دیگر نوشت: «شما برادر روحى من هستید» و در نامه دیگر: «براى درک و فهم مطالب مندرج در کتاب قانون ابن سینا باید متن اصلى آن کتاب را مورد مطالعه قرار داد زیرا ترجمه‏هاى لاتین آن خدشه‏دار است و متأسفانه براى من موقعیتى پیش نیامد که زبان عربى را تحصیل کنم».


دکتر مصطفوى علاوه بر علم پزشکى داراى تحقیقات ارزشمندى در زمینه آثار دانشمندان ایران در عرصه علوم ریاضیات، فیزیک و شیمى نیز هست.
مهم‏ترین آثار و تألیفات ایشان عبارتند از:
1- نهضت پزشکى یا لزوم تجدیدنظر در اصول و مبانى طب امروز در دو جلد (1333)
2- استفاده دانشمندان مغرب زمین از جبر و مقابله خیام (1339)
3- تصحیح و حاشیه‏نویسى سه کتاب «ذخیره خوارزمشاهى» در چهار جلد (1357- 1344)
4- مقایسه طب قدیم ایران با پزشکى نوین (1358)
5- بررسى در طب سنتى ایران و مقایسه آن با طب کنونى جهان (1360)
6- ابن سینا، امیر پزشکان جهان (1361)
7- دارو، مسئله پزشکى قرن (1367)
8- طب جاودان (ناتمام مانده است).


مجید مصطفوى کاشانى‏
پاییز 1386

منبع: مجموعه آثار دکتر سید جلال مصطفوى کاشانى ؛ ج‏1 ؛ ص21



[ سه شنبه 93/12/5 ] [ 12:53 صبح ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 227
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 446434