زندگینامه امام فخر رازى طبرستانی
امام ابوعبدالله محمد بن عمر بن حسین بن حسن تَیْمیِّ بَکْریِّ طبرستانی رازی، فقیه، متکلم، فیلسوف، مفسر و حکیم مسلمان ایرانی درسال 544 هجری قمری در ری متولد شد. کنیه او ابو عبد اللّه و معروف به امام فخر رازى و فخر رازى است. اصل وى از طبرستان بود. پدرش ضیاءالدین عمر بن حسین رازی آملی خود از بزرگان علم و عرفان بود که از آمل به ری سفر کرده بودند.
او یکی از حکیمان نامبردار و از جمله متکلمان زبردست ایران است و بر علوم عقلی و نقلی، تاریخ، طب، کلام، فقه، اصول و ریاضیات و علوم ادبی عصر خود تسلط کامل داشت. کتابهایش در دوران حیاتش بسیار مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان کتب درسی از آنها استفاده میشد.
امام فخر رازى چون اهل استدلال و پیرو عقل و منطق بود و بر گفتههاى پیشینیان خرده مىگرفت و صحّت بسیارى از مسائل را مورد شک و تردید قرار مىداد وى را امام المشککین لقب دادهاند.
امام ابتداد نزد پدر مشغول تحصیل شد، پس از مرگ وی پیش مجدالدین گیلانی تلمذ کرد و آن گاه که مجدالدین گیلانی جهت تدریس به مراغه دعوت شد فخرالدین نیز در مصاحبت او بود و زمانی دراز علم کلام را پیش وی می خواند. چون فخرالدین قامت برکشید و ببالید، رهسپار خراسان شد و در آنجا بود که به آثار ابوعلی سینا واقف شد و به مطالعه آنها مشغول گشت . در طول مدت اقامت ایشان در خراسان علمای بسیاری از اقصی نقاط ممالک اسلامی جهت فراگیری علوم نزد ایشان می آمدند و از محضر ایشان کسب فیض می کردند. در مجلس ایشان از هر طیف وگروه و از هر مذهب حضور می یافتند ورفع اشکال می کردند، حتی بسیاری از طرفداران فرقه باطله کرّامیه بوسیله ایشان هدایت شده و به مذهب اهل سنت و جماعت گرویدند. فخرالدین پس از تحصیل به ماوراءالنهر مسافرت کرد و در نزد غیاث الدین و برادرش شهاب الدین که از پادشاهان غور بودند، تقرب حاصل کرد، لیکن این تقرب و منزلت دیری نپایید. زیرا امام به واسطه اعتراضات و انتقاداتی که در مسئله تجسیم و تشبیه بر کرامیه می کرد، کرامیان در صدد قتل وی برآمدند و حتی زهر در طعامش کردند.
برجستهترین دوره زندگی امام فخر رازی در شهر هرات بوده ودر مجمع درسی اش بیشتر از دو هزار نفر دانشمند شرکت میکردند و حتی در هنگام سواری نیز بیش از سیصد نفر از فقها وشاگردانش برای بهره بردن از دانشش او را همراهی میکردند. وی در اصول و کلام مذهب اشعری و در فروع و فقه مذهب شافعی داشت.
خانه مسکونى فخر رازى در هرات خانهیى سلطنتى بود که خوارزمشاه بر او بخشیده بود. وى از شهرى به شهر دیگر مىرفت و با متنفذین و زورمندان زمان معاشرت مىنمود، در هرات، غیاث الدین محمد که از رجال مهّم آن دوران بود مدرسهیى در نزدیکى مسجد جامع براى امام فخر ساخت و او در آنجا به تدریس و وعظ پرداخت.
وی نخستین کسی بود که از شیوه «سبر» و «تقسیم» در کتابهای خویش استفاده کرد. به این معنی که هر مسالهای را با موشکافی کمنظیری میشکافت، آن را به کوچکترین اجزای سازنده آن تجزیه میکرد و از همه زوایا و وجوه به آن مینگریست.
در فتنه مغول، هنگام محاصره هرات مردم گمان مىکردند به سبب تقرب علاء الملکبه مغول، خانه سلطنتى امام از هرگونه تعرضى مصون خواهد بود، به این امید خلقى عظیم به آن خانه بزرگ روى آوردند ولى مغولان فقط دو پسر و یک دختر فخر رازى را امان دادند و بقیه را از دم تیغ گذرانیدند.
آثار و تألیفاتش فراوان بود، و چون فکرى آزاد و مستقل داشت مىکوشید تحت تأثیر هیچ جریان فکرى خاصى قرار نگیرد و در مباحثات کلامى به کمک استدلالات فلسفى سعى در اثبات نظریه خود مىکرد، با اینکه خود بر عقاید و گفتههاى پیشینیان خرده مىگرفت، براى اثبات نظریات خود دلیل قانعکنندهیى اظهار نمىکرد، به همین جهت مردم روشن ضمیر مىگفتند، اعتراضات رازى نقد و پاسخهاى او نسیه است.
از آثار فارسى او رسالهیى است در کلام به نام «اصول عقاید»، رساله روحیه وکتابی در نجوم به نام الاحکام العلانیه فى الاعلام السماویّه.
رازى «کتاب اشارات ابن سینا را شرح کرده و در آنچنان به عقاید ابن سینا اشکال و ایراد وارد کرد که به قول خواجه نصیر الدین طوسى بعضى از ظریفان «شرح» او را «جرح» نامیدند. فلاسفه بعدى مخصوصا خواجه نصیر الدین طوسى و ملاصدرا هرچند مخالف او بودند، و وقت زیادى در رد تشکیکات او صرف کردهاند، ولى در این کار توفیق زیادى بهدست نیاوردهاند..
فخر الدّین رازى علاوه بر مهارت زیاد در فلسفه و حکمت در فنّ طبّ نیز توانایى ویژه داشت. کتاب جامع الکبیر، کتاب التشریح (در تشریح سر تا حلق است و ناتمام مانده)، کتاب النبض، کتاب الاشربه، کتاب الزبدة و شرح کلّیّات قانون از تألیفات طبّى اوست. نسخههاى شرح کلّیّات قانون در بودلین و مشهد و برلین و ایاصوفیا و ظاهریه دمشق وجود دارد.
یکی دیگر از آثار طبی امام فخر رازی کتاب لطایف غیاثیه می باشد.مقالت سوم آن در بیان کیفیت احوال انسان و باب اول در کیفیت استدلال باحوال تکون انسانى و فصل چهارم در بیان آفرینش انسان، و باب دوم در عجایب خلقت آدمى و فصل دوم در صفات استخوانها می باشد.
از میان آثار فارسى او مهمتر از همه دائرة المعارفى است از علوم متداول زمان به نام "جامع العلوم یا حقایق الانوار فی حقایق الاسرار" که گزیده ای از تعریف و شرح مشکلات شصت دانش است که چون شصت دانش را شرح می دهد به "ستینی" معروف است.
جامع العلوم شامل رسالاتی در شرح برخی از علوم دینی، طب، داروسازی،شیمی(اکسیر)، معدن شناسی، کشاورزی، دامپزشکی(بیطره)، شناختن باز و بیماریهای آن (علم البزا)... است. در مورد هر علمی نه مسئله مورد بحث قرار گرفته است، سه از مسائل ظاهری، سه از مشکلات و سه از آزمایشات.
رساله های بیطره و بزاه جامع العلوم دو رساله مختصر و پر محتوا می باشدکه کاربرد عملی داشته و گواه آن نسخه هایی است که به عنوان رساله هایی مجزا از آن وجود دارد.
در رساله بیطره بیماریهای لاغری مفرط اسب و انواع سوء هاضمه، بزرگ شدن آلت تناسلی و بیضه ها، تب، لکه های سفید چشم و ناخنه و معالجه زخمهای پشت مختصراً شرح داده شده و در هر مورد داروهای مختلف و ترکیبات آنها یادآور شده است. در آخر رساله افسونی برای شفای خنام(مشمشه) ذکر شده است. به نظر می رسد که یکی از مدارک این رساله "نسخه معالجات اسب" مربوط به سلطان سنجر باشد.
رساله بیطره جامع العلوم اینگونه آغاز می شود:« علم البیطره یعنی علم بیماریهای چهارپایان و درین علم معالجه نه بیماری از آن ستوران یاد خواهیم کرد. اصل اول در آنچه اسب خورد و اثر آن بر وی ظاهر نشود. علاج آنست که پیه اسب بستانند و بگذارند و دو بار مثل او شراب کهنه صافی و دو چندان اب در وی کنند و به آتش نهند تا نیک به یکدیگر آمیخنه شود...»
در رساله علم البزاه جامع العلوم، علاج بیماریهای مهم باز ذکر شده که نفخ شکم، تنگی مقعد، ضعف باز در برخاستن از زمین، بانگ بسیار کردن، گوش درد، سپید کردن چشم و پشت درد را در برمی گیرد و در آخر به صفات خوب باز نر و ماده اشاره شده است.
قسمتهای چهارم تا پایان هشتم این رساله برگرفته از بازنامه انوشیروان است که مولف صریحاً آن را مشخص کرده است(ص 280). در این رساله مانند رساله قبلی انواع داروهای گیاهی و گاهی معدنی با ترکیبات آنها ذکر شده است و کاربرد عملی داشته است
رساله علم البزا جامع العلوم اینگونه آغاز می شود:« علم البزاه یعنی علم بازشناختن و دانستن انواع بیماریهای آن و در آن نه اصل بر سبیل اختصار بیان کنیم. اصل اول در علاج نفخ کی در شکم او پیدا شود. سبب آن نفخ جز تخمه یا برودت نباشد و علامت آنست کی فضله گسسته و ناهموار باشد و در وی خشونتی بود و به زردی میل باشدش».
سرانجام این خورشید علم وعمل روز دوشنبه یکم شوال المکرم سال 606 روز عید فطر در شهر عارفان - هرات - درگذشت و در جوار کوه مصاقب در روستای مرادخان دفن گردید.
امام رازی سوای تبحر علم، در زمینه شعر هم تبحر خاصی داشت. وی هنگام مرگ این رباعی را زمزمه می کرد:
هرگز دل من زعلم محروم نشد کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد
هفتاد و دو علم درس خواندم شب وروز معلومم شد که هیچ معلوم نشد
منابع:
فهرست نسخ طبى خطى موجود در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى ؛ متن ؛ ص117
مجالس النفائس چ حکمت ص 322
لغت نامه دهخدا
دائره المعارف طهور
جامع العلوم ستینی، فخر الدین رازی
ریحانه الادب ج 3 ص 192
اعلام زرکلی ج 3 ص 958
مصاحب، دائرة المعارف جلد دوم بخش اول «ش. ل» ص 1847 به بعد
تاریخ ادبیات، دکتر صفا، جلد دوم صفحه 255 و 256
تاریخ اجتماعى ایران بخش1ج8 231 امام فخر رازى ..... ص : 231
قانون ابن سینا، شارحان و مترجمان آن ؛ متن ؛ ص28