سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://medicalhistory.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ

زندگینامه دکتر احمد فرهاد،

استاد کرسی فیزیک پزشکی و رادیولوژی 

دکتر فرهاد موفق به دریافت دانشنامه دکترا از دانشگاه هایدلبرگ آلمان شد و مدت چهار سال برای احراز تخصص در رشته رادیولوژی در کلینیک دانشکده پزشکی فرانکور سورلومن تلاش کرد. وی در سال 1312 شمسی به ایران مراجعت کرده و به سمت استادی رادیولوژی در دانشکده پزشکی تهران منصوب شد.

دکتر احمد فرهاد در سالهای تحصیلی 14-1313 و 15-1314 شمسی معلم رادیولوژی و استخوان شناسی بود. زندگینامه دکتر فرهاد آن چنان که در جلد اول کتاب «زندگینامه مشاهیر و رجال پزشکی معاصر ایران»، نوشته دکتر محمدمهدی موحدی، نگاشته شده است، نقل می شود:
مرحوم دکتر احمد فرهاد معتمد، استاد کرسی فیزیک پزشکی ما، از چهره های سرشناس و مشاهیر پزشکی ایران است. او از نخستین کسانی است که دستگاه رادیولوژی را به ایران آورد و این وسیله تشخیصی با ارزش را پایه گذاری کرد. در قسمتی از شرح حال و جریان تحصیلی خود که در هفدمین سالنامه دنیا آورده است، می نویسد که چگونه از یک اشتباه تلگرافی موفق به ادامه تحصیل شده.

ماجرای تلگراف بازداشت احمدخان میرزااکرم
بدون آن که قصد خودنمایی داشته باشم باید بگویم که در دوره تحصیل شاگرد تنبلی نبودم و از اوان کودکی عشق و علاقه زیاد به خواندن و یادگرفتن داشتم و علاوه بر دروسی که در مدرسه می آموختم در خارج مدرسه نیز وقت خود را بیشتر صرف تحصیل می کردم و خیلی آرزو داشتم که مرد عالمی شوم اما چون کمتر کسی به کمال مطلوب خود می رسد، با وجود سعی و کوشش آن شدم که امروز هستم، خیلی دور از مقصدی که برای خود آرزو می کردم.
دانشجویان امروز که از تمام مسایل تحصیل بهره هستند و راه کسب کمال به روی آنها از هر جهت گشوده است، مشکالات دانشجویان آن زمان را نمی توانند تصور کنند. این قصه از سرنوشت من برای دانشجویان امروز شاید یک درس ساده عبرت و تنبه باشد تا خداوند را شکر کنند که راه کسب علم و معرفت را به روی آنان گشوده است. 
پس از این که از تحصیل دبیرستان که در آن زمان انحصار به دارالفنون داشت فراغت یافتم شب و روز در فکر آن بودم که برای ادامه تحصیل خود را به اروپا برسانم دست یافتن به چنین مقصد کاری بس دشوار و شاید غیرممکن بود. 
مسافرت به اروپا در آن زمان طولانی و پرخرج بود. جنگ بین الملل اول و در پی آن انقلاب روسیه این راه را که بهترین راه مسافرت به اروپا بود بر روی ایرانیان بسته بود. چنان که هرکس می خواست به اروپا مسافرت کند می بایست یا از طریق بغداد و بیروت به اروپا برود و یا رنج یک سفر طولانی دریایی را از بوشهر و هندوستان به اروپا تحمل کند.

در آن ایام که به فکر مسافرت به اروپا و ادامه تحصیلات در آن سامان افتاده بودم، راه روسیه پس از انقلاب بر روی مسافرین ایرانی بازگشته و امیدواری به توفیق زیادتر شده بود. با پدرم چندین  مرتبه این موضوع را در میان گذاشتم. او با این فکر مخالف بود و همین اصرار من او را هشیار ساخت که دقیق تر مواظب من باشد تا مبادا بدون اجازه او این فکر را عملی سازم و روانه اروپا شوم. من تصمیم خود را گرفته بودم و با وجود مخالفت شدید پدر و نداشتن پول برای مسافرت این فکر را عملی سازم.

در خفا به تهیه گذرنامه پرداختم که در آن زمان خیلی مشکل بود و مشکلتر از تهیه گذرنامه تهیه روادید و اجازه عبور از روسیه بود. این مقصود با کمک دوستانی فراهم شد که امروز همه چشم از جهان بربسته اند. برای مسافرت مقداری پول اندوخته بودم که از راه معلمی در مدارس دولتی آن زمان به دست آورده بودم آن روز که گذرنامه به دستم رسید از خوشحالی بی تاب بودم و شب به خواب نمی رفتم آن قدر آن گذرنامه را که عبارت از یک ورق کاغذ بود باز کردم و بستم که نصف بیشتر آن پاره شد. شب ها آن را زیر سرم مخفی می کردم و روزها آن را از خود دور نمی کردم.

بالاخره قرار شد با یک اتومبیل فیات به اتفاق چند نفر دیگر که آنان با اجازه اولیاشان عازم اروپا بودند، عازم قزوین و انزلی و از طریق باکو و مسکو عازم آلمان شدیم. عصر با یک سرداری و عبا بدون داشتن جامه دان از منزل خارج شدم و گفتم عصر را به شمیران می روم و شاید دیر به خانه مراجعت کنم. با ترس و لرز سوار اتومبیل فیات شدیم و رهسپار انزلی گشتیم. اتومبیل پس از آن که چندین مرتبه در بین راه خراب شد ساعت 12 شب به قزوین رسید و ما شب را در آنجا ماندیم، فردا اتومبیل را تعمیر کردند و ما با آن روانه گشتیم.

شب دیگر را در منجیل خوابیدیم و پس از تعمیر مجدد اتومبیل عصر روز بعد وارد شهر رشت شدیم. سرنوشت اشخاص بستگی به حوادث و پیش آمدهای کوچک دارد که برای آن در تاریخ مثالهای بی شمار موجود است. من هم توفیق خود را در مسافرت به اروپا و تحصیل مدیون یک پیش آمد کوچک و یک اشتباه هستم که بدون شک در سرنوشت من تاثیر فراوان داشته است. پس از حرکت از تهران چون شب به خانه برنگشتم اهل خانه مضطرب شدند و همان روز پدرم توانست نقشه مرا کشف کند که به اتفاق چند نفر از دوستان عازم انزلی شده ام تا خود را به اروپا برسانم. چون شخص بالنسبه متنفذی بود نظمیه را مجبور کرد که تلگرافی به نظمیه رشت نماید تا مرا متوقف کنند و به تهران برگردانند.

نظمیه تهران به نظمیه رشت تلگراف کرده بود میرزاحمدخان پسر مشیر اکرم را توقیف کنند و به تهران بازگردانند. خوشبختانه تلگراف که به رشت رسیده بود در آن میرزا احمد خان میرزا کرم نوشته شده بود. هنگام ورود اتومبیل مرا متوقف ساختند و برای یافتن میرزا احمدخان میرزا کرم به تجسس پرداختند و چون شخصی را به این نام در اتومبیل نیافتند ما را گذاشتند تا وارد شهر رشت شویم و از آنجا روانه انزلی شدیم. نظمیه رشت نیز به تهران با تلگراف اطلاع داد که میرزا احمد میرزا کرم به رشت نیامده است. چند روز طول کشید تا نظمیه متوجه این اشتباه در مخابره تلگراف شود و موقعی تلگراف صحیح شده به رشت رسید ما از سواحل ایران دور شده بودیم. از انزلی کاغذ مفصلی برای پدرم نوشتم و از او و مادرم معذرت خواستم ولی تا وقتی که به برلن نرسیدم و سه ماه بعد کاغذ آنها نرسید، اطمینان نداشتم که پدر مرا بخشیده است. 
بعدها هر وقت این قصه بین من و پدرم یادآوری می شد او هم از اشتباه تلگرافچی اظهار خرسندی می کرد. اینطور من عازم اروپا گشتم و بدون جامه دان و با سردار و عبابه دوش وارد بادکوبه شدم. 


آن عبا را در تمام دوره تحصیل اروپا داشتم و در منزل آن را می پوشیدم. از بادکوبه تا برلن چهار روز مسافرت ما طول کشید و حوادث و اتفاقات بی شماری در راه پیش آمد که هرکدام از آنها به تنهایی می توانست نقشه ما را باطل سازد. مقصد ما برلن بود. زیرا برلن در آن زمان ارزانترین شهر دنیا بود که در آن با چند لیره به خوبی زندگانی ممکن بود. بدین ترتیب وارد برلن شدم بدون آن که یک کلمه آلمانی بدانم و کوچکترین آشنایی به آداب و رسوم اروپایی داشته باشم. ولی در مدت کوتاهی هم زبان آموختم و هم به آداب آشنایی یافتم و توانستم در دانشکده به تحصیل بپردازم. 


بقیه شرح حال استاد را از راهنمای دانشکده پزشکی بخوانید: 
دکتر فرهاد به سال 1281 در تهران متولد شدند. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران در مدارس قاجاریه و دارالفنون به پایان رسانیدند و تحصیلات عالیه خود را در برلن و هایدلبرگ در رشته پزشکی انجام داده و به سال  1928 از دانشگاه هایدلبرگ به دریافت دانشنامه دکترا در پزشکی و اجازه نامه رسمی طبابت در آلمان توفیق یافت. پس از تحصیل دیپلم دکترا، مدت چهار سال برای احراز تخصص در رشته رادیولوژی و شعب مربوط به آن در کلینیک دانشکده پزشکی فرانکور سورلومن کار کرد. 
به سال 1933 میلادی (1312 شمسی) به ایران مراجعت کرده و به سمت استادی رادیولوژی در دانشکده پزشکی تهران منصوب شد. 
دکتر فرهاد از سال 1945 تا 1947 به اروپا و آمریکا مسافرت کرده و در این سفرها که به مدت دو سال به طول انجامید با کلینیک های رادیولوژی اروپا و امریکا و پیشرفت های حاصله در این رشته آشنایی یافت. او پس از مرحوم دکتر حبیب عدل از نخستین کسانی است که دستگاه رادیولوژی را برای کمک به تشخیص بیماریها به ایران آورد. 


تألیفات ایشان به شرح زیر است: 
1. پایان نامه دکترا در باب تاخیر حرکت دیافراگم در حرکت قسمتهای مختلف ریه.
2. مقالات متعدد در باب رادیولوژی که در مجلات آلمانی انتشار یافته است. 
او بعدها از استادی کرسی فیزیک به استادی کرسی رادیولوژی تغییر سمت داد و به ریاست دانشگاه تهران و دانشکده پزشکی رسید و در یورش لشگریان گارد به دانشگاه، در زمان نخست وزیری امینی این سمت را برعهده داشت و در اوایل انقلاب به رحمت ایزدی پیوست. روحش قرین رحمت باد.


[ دوشنبه 95/3/24 ] [ 2:52 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 152
کل بازدیدها: 447104