زندگینامه حکیم نور محمود، اولین مبتکر طب سوزنی در ایران
(طبیب و معجزهگر دربار ناصرالدین شاه)
حکیم نورمحمود اولین مبتکر طب سوزنی در ایران و طبیب و معجزهگر دربار ناصرالدین شاه بود. پدر او، مردی دانشمند به نام «حکیم هارون کاشانی» بود که در زمان سلطنت محمود شاه و اوایل دوره ناصری میزیست. وی از پزشکان سرشناس و نیکوکار آن دوران بود. ثمرهی زندگی مشترک وی، 8 فرزند بود که همگی آنان نیز طبیب بودند.
فرزند ارشد او، «حکیم نورمحمود»، در علم طبابت یکهتاز میدان عصر خود بود. وی طب را نزد پدرش و پزشکان آن دوران در کاشان آموخت و هشتاد و پنج سال عمر کرد که شصت و پنج سال از عمر خویش را صرف طبابت و مداوای بیماران نمود.
در آن زمان، حکیم کاشان برای پیشرفت و خدمت به مردم، به تهران آمد و در جوانی، مطبی در کنار اطباء درجهی اول تهران تأسیس نمود که رونق بسیاری یافت.
حکیم، قانون بوعلی را به خوبی میدانست و علاوه بر تدریس آن، نوشتههای بسیاری در شرح قانون ابن سینا دارد. وی از اطبایی بود که تشخیص او در بیماریها را بینظیر میدانستند و نسخههایش دست به دست میگشت.
به تورات و قوانین آن اشراف کامل داشت و تحقیقات وسیعی در علم قبالا نمود. شگفت این که این دانشمند یهودی، قرآن را نیز میدانست و تمام سورههای آن را از حفظ میخواند. نسخههایش را با خطی بسیار زیبا، به صورت شکسته و یا نستعلیق مینوشت.
مطب وی سالهای طولانی در تکیه «حاج رضا قلی خان»، جنب مطب اعتضادالاطبا حکیم باشی و از کانونهای بزرگ خدمت به مردم بود.
در زمان سلطنت ناصرالدین شاه، از حکیم به عنوان پزشک مخصوص دربار دعوت به عمل آمد. از آن پس حکیم علاوه بر طبابت عموم مردم، طبابت دربار ناصرالدین شاه و اعیان و اشراف و شاهزادگان را نیز برعهده گرفت.
حکیم نورمحمود، نخستین کسی بود که در ایران با شیوهی درمانی طب سوزنی به مداوای بیماران پرداخت. در آن زمان که هیچکس حتی نامی از طب سوزنی نشنیده بود، شیوهی درمان او را با معجزه برابر میدانستند.
از دوران طبابت نورالحکما، روایات و داستانهایی شگفتانگیز نقل میشود.
از جمله این که در آن زمان، توجه ناصرالدین شاه به حکیم، باعث حسادت بسیاری از رقبا شد و پس از این که در اثر توطئهچینی رقیبان مورد اصابت چندین ضربه کاری و چاقو در ناحیهی شکم قرار میگیرد، با کمک ایوب، (یکی از فرزندانش) شکم خود را جراحی میکند و چند روز بعد، حکیم زنده و سالم در مقابل نگاههای وحشتزدهی رقبای خویش، به کار ادامه میدهد.
نورالحکما، نه فقط مورد احترام و استقبال مردم کشور خود بود، بلکه در خارج از ایران نیز محبوبیت خاصی داشت، بارها مطالب متعددی راجع به وی نوشته شد.
در نخستین کارت پستالهای ایران، عکس حکیم نورمحمود در حال تدریس به شاگردان خویش و مداوای بیماران به چاپ رسید. همچنین از عکسهای وی چندین نمونهی تمبر به یادگار مانده است.
ایشان صاحب سه فرزند پسر به نامهای حکیم ایوب، حکیم افلاطون و میرزاآقا خان فیلسوف همایون و یک دختر به نام خانم میباشد.
نورالحکما، در سال 1275 هجری شمسی، در سن هشتاد و پنج سالگی و در اوائل سلطنت مظفرالدین شاه درگذشت. پس از مرگ ایشان، فرزند او «دکتر فیلسوف همایون» نام پدرش را بیش از پیش پرآوازه ساخت.
ایشان از اطبای معروف زمان مظفرالدین شاه، محمد علیشاه و احمد شاه بودند و پس از آن فرزند ارشد فیلسوف همایون، دکتر جالینوس نهورای راه پدرانش را ادامه داد.
کتاب جهان پزشکی در رابطه با زندگینامه و شجرهنامهی حکیم نورمحمود، به اهتمام دکتر جالینوس نهورای و دکتر محمود نجمآبادی، به رشته تحریر درآمده است.
لازم به ذکر است که فرزندان و نوادگان نورالحکما همگی از اطباء صاحب نام کشورمان بوده و هماکنون نیز در لباس مقدس پزشکی مشغول خدمت میباشند.