http://medicalhistory.ParsiBlog.com | ||
نگاهی به تاریخ دامپزشکی در ایران باستان بر اساس کتاب تاریخ طب در ایران در اوستا که تقریبا تمام موضوعات بهداشتى و طبى از آن استخراج گردیده، درباره سگ بسیار اهمیت قائل گردیده است و وجود وى در بعضى تشریفات لازم و ضرورى بوده است. سگ را حیوان مفید مىدانستند و پرستارى و مواظبت آن را به همان ترتیب که براى فرزندان افراد مرعى مىداشتند، عمل مىکردند، بدین شکل که مدت شش ماه از سگتولهها پرستارى بعمل مىآمده است. با تمام این احوال سگها منشأ آزار و اذیت زیاد براى افراد محسوب مىشدند. چنین بنظر مىرسد که بیمارى هارى از اولین امراضى باشد که در طب ایران باستان بدان توجه شده است. در این باب در وندیداد چنین آمده است:" اگر سگ هار یا سگى که بدون عوعو کردن گاز گیرد و در منزل یکى از پیروان اهورامزدا باشد، تکلیفش آن بوده که باید قلاده چوبى به گردن سگ آویخته و او را به تیر ببندند. اگر از این دستور پیروى نشود و سگ هار گوسفندى را آزار یا انسانى را مجروح سازد، در آن صورت باید صاحب سگ مانند قتل از عهده غرامت برآید". براى گاز اول حیوان یک گوش از حیوان ببرند و در پنجمین مرتبه باید دم وىرا ببرند و عاقبت معلوم نیست چه معامله با حیوان بعمل مىآمده یعنى وى را مىکشتند یا نه؟ هرگاه سگى بیمار مىشد، به مناسبت آنکه وجودش عزیز بود، صاحب وى از دامپزشک کمک مىطلبد. (وندیداد باب 5). درباره انجمن ساختن جهت درمان علاوه بر آنکه براى انسان در آن دوران بوده، جهت حیوانات اهلى مفید مخصوصا اسب نیز عمل مىشده است. چنانکه در سیاحت- نامه فیثاغورث در ایران بدین امر اشاره شده است: ابار (بضم الف میرآخور داریوش) در پاسخ فیثاغورث گوید:" که اسب آن حیوان زیباى داریوش که اکنون به شهریارى نیکسیرت متعلق است به درد ناشناخت دچار گردیده و ما را به مرگ خود تهدید مىکند، مغان از اقطار مملکت احضار شدهاند راى خود را در بهبود آن اظهار کنند، محفل عظیم فردا در پایگاه قصر منعقد مىشود. " نخست کسى که در این انجمن بار یافت من بودم، جاى اسبان پادشاه ایران چنان نزه و نیکو بود که اگر ارباب انواع جائى بهتر از آن براى خود خواستندى بسیار رنج بردندى، اسطبلها از معابد باشکوهتر بود، درباریان حضور داشتند، شاه با زرتشت آمد، ...، نه او و نه هیچیک از روحانیون بیمارى حیوان را ندانستند و داروى درد را نشناختند، در برابر اهتمام شاه از ناتوانى خویش سرافکنده و اندوهگین بودند و مىخواستند از میان جمع بیرون شوند. در این وقت زرتشت دست بلند کرد و فریاد برآورد و گفت: " ..... اصلاح مقدس و دشوار که از سالیان دراز به نام خداوند روشنائى و آتش برعهده گرفتهام، اگر لازم و سودمند نیست از فرشتگان یارى مى جویمامروز در همینجا میان مغان و مصلح آنان فرمان خود را آشکار کنند، آزمایشى قطعى و مسلم به شهریار ایران تکلیف مىکنم، اسب شاه که براى خواندن وى بر اریکه سلطنت پیک آفتاب بوده سخت رنجور است، مغان در مداواى آن به عجز قصور معترفند و من شایستگى خود را اعلام مىدارم، ... " رخصت مىخواهم معالجت اسب شاه را شرطى بگذارم، اگر من به بازگشت تندرستى اسب توفیق یافتم، مغان و معاندین به تقدس دعوت من گواهى دهند، در حضرت پادشاه و دربار و جمله مردم اقرار کنند، که زرتشت از آنان تواناترست زیرا براستى (شکل 127) تصویر داریوش (پرسپلیس) دستور و فرستاده اورمزد است، شاه علامت موافقت ارزانى فرمود. شما مغان و موبدان این دعوت با ابهت را مىپذیرید؟ مغ سالخورده به نام همکاران متحیر و سرگردان خود بر آنچه مىگذشت رضا داد. " آنگاه زرتشت به گوش راست اسب خم شد، پنداشتى سخن گفت، اما بسیار آهسته، کسى چیزى نشنود، پس سر برآورد و به شاه گفت:" این چارپا که وقف ساحت آفتابست، به من که فرستاده ویم درد و رنج خود را بیان کرد، میرآخور معتمد شاه براى اجراء آنچه تقریر مىکنم حاضر شود. " ابار آمد، زرتشت چونان که با اسب کرده بود با وى نیز نهانى سخن گفت، میراخور برفت و با چند ظرف مختلف الشکل برگشت، زرتشت دو یا سه گونه مایع به دهان اسب ریخت و مفاصل او را با دوائى خوشبوى بمالید و بخور- دانى افروخته زیر سوراخ بینى نهاد، عطرى تند و نافذ از آن متصاعد گردید، لحظهاى سپرى شد، زرتشت گفت:" پادشاه ایرانیان اسب بهبودى یافت، هماکنون مىتوانید سوار شوید، براستى بىآنکه کسى مساعدت کند اسب برخاست و شیهه کرد و چشم بگشود و نزد صاحب خود رفت تا او را بنوازد (از ترجمه سیاحتنامه فیثاغورث). " از کارهائى که به داریوش نسبت مىدهند طبق گفته فیثاغورث آنکه پس از تاجگذارى پولهائى چهارگوش طلا که به فرمان شاه ایران براى یادگار تاجگذارى و نشستن بر تخت سلطنت سکه زده بودند بین مردم تقسیم گردید. فیثاغورث گوید:" یکى از آنها را من بدست آوردم که در یک روى آن تصویر میراخور داریوش که لگام اسب را در دست دارد و روى دیگر حروف و کلمات ایرانى است. سپس شاه دستور داد صورتى سواره برایش ساخته شود و این عبارت بر آن منقوش گردد: " داریوش پسر گشتاسب به وسیله اسب خویش پادشاه ایران شد". (نقل از سیاحتنامه فیثاغورث در ایران ترجمه مرحوم یوسف اعتصامى اعتصام الملک). در کرده 5 (یسناى سى و نهم) فقره یکم آمده است:" کسانى که براى تغذیه آنان (ستوران) آفریده شدهاند و مردمانى که از براى پرستارى و پروراندن و علوفه دادن این (ستوران) خلقت یافتهاند مورد ستایش مىباشند (یسنا- جلد 1- پورداود). در آئین زرتشت علاوه بر توجه به بینوایان و درمان بیماران سفارش اکید شده، عدول از آنان جزو گناهان شمرده مىشده، از آن گذشته ترحم به حیوانات نیز تاکید شده است. یکى از کارهاى نیکو و خداپسندانه اى که در احکام و آئین ایران باستان آمده، که از احکام مذهبى بشمار مىرود، نوازش حیوانات و خوراک و پوشاک براى آنان و پرورش آنان بوده است. منبع: نجم آبادى، محمود، تاریخ طب در ایران (نجم آبادى)، 1جلد، دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ - تهران، چاپ: اول، 1371 ه.ش. [ یکشنبه 96/2/24 ] [ 12:13 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |