سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://medicalhistory.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ

مروری بر تخصص‏هاى جراحى در دوره صفویه‏

(تاریخچه جراحی در دوره صفویه)

پس از کسب اطلاعات بیش و کم جامع از وضع یک جراح دوره صفویه و نحوه تحصیل و میزان معلومات علمى و فقهى او به بحث در اطراف این موضوع مى‏ پردازیم که این شخص پس از گذراندن مراحل تحصیل و امتحان و احراز لقب «استاد» به چه نحو از معلومات خود بهره‏ بردارى مى‏ کرد و آن را چگونه به کار مى‏بست؟

 

انتظارات مردم آن ایام از جراح به مراتب بیش از امروز بود و اگر بخواهیم حدود اختیارات جراح را با یک جمله مشخص کنیم باید بصوئیم که درمان هر نوع ضایعه‏اى که در آن به نحوى از انحاء پوست بدن بریدگى پیدا مى‏کرد به عهده جراح بود به این ترتیب این شخص نه تنها به درمان انواع زخم‏ها مى‏پرداخت بلکه معالجه بیمارى‏هائى نظیر کفگیرک، کوفت و حتى زردزخم نیز به عهده وى بود حکیم محمد در این باره مى‏نویسد:

 «پس جراح باید همه بیمارى‏ها، اورام داخلى و خارجى، زخم‏ها و قرحه‏ ها را بشناسد چه اغلب اتفاق مى‏افتد که انسانى از یک زخم کوچک مى‏ میرد فقط به این دلیل که ماهیت آن تشخیص داده نمى‏شود».

طبیعى است که وجود یک چنین دامنه وسیع درمانى مستلزم آن بود که جراح اطلاعاتى به مراتب بیشتر از آنچه که مثلا براى جراحى ساده یک بادفتق و یاد آوردن یک غده لازم بود داشته باشد. اطلاعات دارودرمانى او نیز مى‏بایست در حد یک پزشک عمومى باشد و باز حکیم محمد مى‏نویسد:

 «او باید با پرسش از استادان جراح دیگر بر اطلاعات خویش از داروها بیفزاید تا بداند براى هر کارى که به آن مبادرت مى‏ورزد چه داروئى باید تجویز شود او هم‏چنین باید طرز تهیه مرهم‏ها اعم از پخته یا خام و سرد یا گرم را هم بداند و در گرفتن روغن از دانه‏هائى که در حرفه او به کار مى‏آیند و شستن و تمیز کردن داروها تبحر داشته باشد چه اگر نادانسته داروئى را که نباید به بیمار خود بدهد تجویز کند و از تاثیر آن بر اندام‏هاى انسانى بى‏اطلاع باشد ممکن است زخم را بدتر و وضع بیمار را وخیم‏تر کند».

و کمى بعد اضافه مى ‏نماید که:

 «استاد جراح باید مرهم و ضمادها را بشناسد و به روش کار خویش و به کار بردن وسایل جراحى آشنا باشد یعنى بداند که کدام وسیله براى قطع و کدام یک براى بخیه زدن، میل‏ زدن، داغ کردن غده‏هاى متورم و نشتر زدن یک چنین غددى است. او باید بداند که چه موقع بیمار خود را از خوردن دوغ و غذاهاى ترش و سرکه برحذر دارد چه تمام این مواد براى زخم‏ها مضر هستند و در حقیقت ممکن است خطرناک باشند. استاد جراح باید بداند که در این جهان بزرگ هر اتفاقى ممکن است به سهولت رخ بدهد».

الجزیه حتى از این حد نیز پا فراتر مى‏گذارد و مى‏گوید جراح بدان جهت که هم از وسیله جراحى استفاده مى‏کند و هم از دارو، بر سایر کسانى که به درمان مردم مى‏پردازند مزیت دارد هم‏چنان‏که شیخ سعدى نیز در گلستان مى‏گوید:

درشتى و نرمى به هم در بهشت‏

چو رگ زن که جراح و مرهم نهست‏

از نظر شرایط اخلاقى یک جراح، من لزومى به شاخ و برگ دادن به موضوع نمى‏ بینم چه از نظر ایرانى‏ها جراح بى‏ دین و بى ‏اعتقاد به اصول مذهبى موجود قابل اهمیتى به شمار نمى ‏آمد و باز حکیم محمد در این باره مى‏گوید: «اولین وظیفه جراح به هنگامى که زخمى را مى ‏بندد ثناى پیامبر و برطرف ساختن ترس بیمار است و لو این که وضع او وخیم باشد. او در عین حال باید به اطرافیان بیمار بگوید که چه دارد انجام مى‏ دهد و هم‏چنان‏که از خانه ‏اى به خانه دیگر مى‏رود تا بیماران خود را معالجه کند باید از احوال ایشان جویا شود».

بازتابى از آنچه که ایرانیان از جراح توقع داشتند در کتاب هزار و یک شب آمده است و کسانى که این کتاب را خوانده‏اند مهربانى‏هاى خارق العاده جراحى را به خاطر مى‏آورند که چگونه بر شاهزاده خانم دریابار رحم آورد و به خرج خویش دو جماز کرایه کرد و شاهزاده را به منزل خود برد و کمک کرد تا دوباره مقام از دست رفته خویش را بازیابد بدون آن که توقع خاصى از خدمات خود داشته باشد چه مى‏بینیم که برخلاف داستان‏هائى از این قبیل، در پایان با وى ازدواج نمى‏کند.

بدون شک اعتقاد به یک چنین اصولى بود که موجب شد ایرانى‏ها جراحان و پزشکان هیات‏هاى مذهبى را پذیرا گردند. سرجون شاردن در سال 1079 درباره این افراد مى‏نویسد:

 «آن‏ها وجود خود را از راه پرداختن به طبابت و جراحى که برخى از ایشان در انجام آن خبرگى تام دارند و در کار خود موفقیت فراوان کسب مى‏کنند لازم ساخته‏اند. آن‏ها از پاپ اجازه دارند که در ازاى این کار خود پول دریافت کنند و از داشتن یک چنین اجازه‏اى حد اکثر استفاده را به عمل مى‏آورند به طورى که طبابت بزرگترین منبع درآمد ایشان شده است به این افراد معمولا به عنوان دستمزد شراب، غذا، گاو و برده‏هاى جوان و حتى گاهى اسب هدیه مى‏کنند و آن‏ها هروقت مایل هستند هرکدام از هدایائى را که لازم ندارند مى‏فروشند و یا آن‏ها را معاوضه مى‏کنند».

جراحان به تدریج در یکى از رشته‏هاى جراحى تخصص پیدا مى‏کردند و یکى از این رشته‏ها شکسته‏بندى بود اما جراحى که مى‏خواست استخوان‏هاى شکسته و دررفته را درمان کند مى‏بایست امتحان مخصوصى را مى‏گذراند و معلوم مى‏داشت که از یک جراح عمومى‏ اطلاعات بیشترى در زمینه استخوانبندى انسان دارد. او مى‏بایست کتاب ششم‏Epitom  نوشته پل اجینائى را که حنین ترجمه کرده بود «1» مى‏خواند و مطالب آن را فرا مى‏گرفت و اطلاعات خاصى از اسکلت انسانى کسب مى‏کرد. در آن ایام شکسته ‏بند را مجبر مى‏نامیدند.

شکسته‏بندى کار بسیار مشکلى محسوب مى‏گشت و بهاء الدوله مى‏نویسد «کسى که مى‏خواهد شکسته‏بند ماهرى بشود باید نزدیک استاد متبحر به کارآموزى و تحصیل بپردازد و روش او را بارها به کار ببندد زیرا شکسته‏بندى نوعى جراحى است و خطرناک مى‏باشد».

توصیه او کاملا بجاست زیرا شکسته‏بندهاى حقه‏باز نیز فراوان بودند، افرادى که از جمله ادعاهاى ایشان، داشتن مایع معجزه‏آسائى بود که بهبود شکستگى‏ها را تسریع مى‏کرد. غیاث الدین نیز به وجود یک چنین مایعى مومن بود زیرا مى‏بینیم که نوشته است‏

 «... و ماء الجمه بهترین مشروبات بود کسر عظم را و آن آبى بود سیاه بغایت متعفن و از شکم ماهى گیرند که آن ماهى را جمه گویند و در بحر چین مى‏باشد و اگر صیاد بر بدن آن ماهى چیزى زند در حال درست شود و از خواص آن یکى آن است که هر عظم که شکسته گردد مقدار دو مثقال در زمان درست شود اما باید که باز جاى بسته باشند و نگذارند که به دندان رسد که مضر است بدندان و علامت این آب آن است که چون مکسور بخورد در زمان احساس آن کند که آن آب به موضع شکسته رسیده بلکه در زمان صحت یابد. فتبارک الله احسن الخالقین».

چنین تصور مى‏شد که در دهدشت نیز داروئى با همین خاصیت یافت مى‏شود. از کوه‏هاى این ناحیه نوعى قیر طبیعى به دست مى‏آمد که فوق العاده ارزشمند تلقى مى‏شد تا جائى که حاکم آن محل عده‏اى را به نگهبانى از محلى که ماده مزبور در آن به دست مى‏آمد گمارده و از فروش انحصارى آن عایدات فراوانى کسب مى‏کرد. گفته مى‏شد که از این ماده به خروسى که پایش شکسته بود داده بودند و خروس در عرض 24 ساعت بهبودى کامل یافته بود. آلوس پزشک جراح انگلیسى که در ایران به سر مى‏برد تصمیم گرفت ماده مزبور را روى مردى که هر دو پایش شکسته بود امتحان کند. او در گزارش خود مى‏نویسد که بیمار در تمام مدت درمان تب نکرد اما به این موضوع اشاره‏اى نمى‏کند که آیا استخوان‏هاى شکسته او زودتر از حد معمول به هم جوش خوردند یا نه.


منبع:

الگود، سیریل لوید - مترجم: محسن جاویدان، طب در دوره صفویه، 1جلد، دانشگاه تهران - تهران، چاپ: اول، 1357 ه.ش.


[ یکشنبه 96/2/24 ] [ 12:19 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 292
بازدید دیروز: 152
کل بازدیدها: 447354